نفس عمه اومد
سلام سلام جانانه دله عمه الان که دارم این مطلب و مینویسم تو کنار من نشستی آب نباتم دیروز نزدیکای ظهر یود که بابایی زنگ زد و گفت ما نزدیکه خونه ایم مارو میگی اول شدیم این بعدم شدیم آخه از قبل نگفتید که دارید میایید و مارو سورپرایز کردید من که از وقتی زنگ زدید از خوشحالی نمیدونستم چیکار کنم وقتی ام که اومدی اولش یه جیغ بنفش کشیدم وکلی بوست کردم آخه تقریبا بعده دوماه دیدیمت خیلی شیرین زبونتر شدی دلم میخواد قورتت بدم وقتی صحبت میکنی یه چیز خیلی خوب اینکه شیر میخوری هرروز یعنی قبلا دوست نداشتی ولی الان خودت تقاضای شیر میکنی نازدونه مامانی میگه از وقتی باهات صحبت کرده و گفته باید شیر بخوری تا بزرگ شی و قوی بشی ت...
نویسنده :
عمه جون جونی
18:24